نوشتن يا ننوشتن، مسئله اين است.



مي‌خوام يه چيزي بنويسم كه اين راوي جيغش دربياد.

 

-من به طرز عجيبي از نوشتن لذت مي‌برم.

-خب؛ اين از جيغ راوي.

حالا ممكنه بپرسيد اگه خوب مي‌نوشتي ديگه چه حالي با خودت مي‌كردي؟ خب چه كنم. اعتماد به نفس بالاست.

اما چرا كم مي‌نويسم؟ به همون ژژژ (ااااااه، تو اين كيبوردت آزاد، پدرم در اومد، پدر ناله يه دكمه‌اش سر جاش نيست، ديگه غلط بكنم از تو كيبورد مفتي بگيرم، بي‌جنبه). خب، مي‌گفتم: به همون دليل كه خيلي از كارهاي ديگه رو كه خيلي دوست دارم كم انجام مي‌دم، بعضي‌هاش دم دستم نيست، مثل پرواز، بعضي‌هاش هم هست:

من طلوع خورسيد رو واقعاً دوست دارم، اما فكر كنم تو عمرم بيشتر از ده دفعه نديدمش.

من طبيعت بكر رو فوق العاده دوست دارم. اصلاً دوست دارم جايي رو آدميزاد بهش پا نگذاشته باشه. اما هيچ وقت دنبالش نرفتم، بعضي وقت‌ها پيش اومده.

من ايجاد يك چيزي از صفر رو دوست دارم، مثل نقاشي و مجسمه‌سازي و …. اونم هيچ وقت جدي پي‌اش رو نگرفتن.

من شنا رو هم دوست دارم، شايد چون شبيه پروازه. (گرچه با مقداري خفت يادش گرفتم، توي استخر يه گروه سه نفره بوديم كه آموزش مي‌ديديم، من، دانيال و رضا. دو تاي آخر سه و پنج‌ساله!!! تابستان 1384)

من از هر چيز غيرعادي و خلاف عرف خوشم مي‌آد. اما اونقدر روزهام شبيه هم شده كه يادم مي‌ره چند شنبه‌است. فقط مي‌دونم بيشتر به جمعه قبل نزديك‌تره يا جمعه بعد.

حالا همين‌ها رو بگير و برو جلو. اگر 15 سال پيش مي‌گفتن قراره مثل امروز بشم، ترجيح‌ مي‌دادم زندگي نكنم اصولاً. بيخي!

من منبر‌هاي زيادي واسه ملت رفتم، منتها مثل اينكه جاذبه زمين صدا رو از منبر مي‌كشيد پايين و به گوش خودم نمي‌رسيد.

حالا به نظر شما علماء، اشكال كار كجاست؟

1 نظرات:

راوی گفت...

به‌نظرم اشکال از کرنلشه(TM).

ارسال یک نظر